سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کانون تئاتر الزهرا
  •   پانتومیم
  •                                               به نام خالق یکتا                   

    هدیه ی مرموز به انساتها
    پانتومیم را باید فراموش شده‌ترین هنر نمایشی در ایران دانست که تا فراموشی کامل آن چیز زیادی نمانده است.

    امروزه هنرهای نمایشی ایران به اجرای آثار مدرن محدود‌شده و کمتر علاقه‌ای به پانتومیم دیده می‌شود و فعالان این عرصه هم به دلیل تنگناهای موجود و موانع، کمتر به سوی آن گام برمی‌دارند. این در حالی است که در اغلب کشورهای صاحب تئاتر دنیا، پانتومیم جایگاه ویژه و خاصی دارد. یاسر خاسب از معدود هنرمندان جوانی است که به اجرای پانتومیم اهتمام می‌ورزد. او پس از اجرای نمایش «هدیه مرموز» که سال گذشته در کارگاه نمایش تئاتر شهر روی صحنه رفت، نمایش «عجیب ولی واقعی» را در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه برد و به‌تازگی اجرای عمومی این نمایش در کارگاه نمایش آغاز شده است. به همین بهانه با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

    • بعد از اجرای نمایش «هدیه مرموز» که اتفاقا مورد توجه هم قرار گرفت، دوباره نمایشی با همان سبک و سیاق را روی صحنه آورده‌اید. می‌توان این دو نمایش را در ادامه هم ارزیابی کرد و آنها را نشأت گرفته از یک ایده دانست؟

     «عجیب ولی واقعی» را می‌توان به نوعی شبیه به «هدیه مرموز» دانست، البته شباهت اصلی میان این دو نمایش را باید «اساس اجرا بر مبنای حرکت و بدن» دانست. در واقع این شکل کار همیشه در طول اجرا شکل می‌گیرد و پختگی اجرا، ناشی از تمرین مداوم است و هرچه تمرین طولانی‌تر باشد، اجرا، سرو شکل بهتری خواهد داشت، چراکه در طول تمرینات است که طرح و ایده اصلی اثر به پختگی می‌رسد و تفاوت‌های این دو نمایش هم در عین شباهت‌ها در شکل اجرا کاملا آشکار است.

    • در اجرای این دو نمایش  هیچ‌گاه نمایشنامه یا متن مشخص نداشته‌اید؟

    نه، هرگز متنی وجود نداشته و اصلا نباید در اجرای نمایشی با این سبک، متن از پیش تعیین‌شده‌ای وجود داشته باشد. تنها ایده و طرح کلی اثر است که تمرینات بر مبنای آن شکل می‌گیرد. تصویر برگرفته از ایده در طول تمرین بارها و بارها تغییر می‌کند و هرگز نمی‌توان ذهنیت قبلی را عینیت بخشید. بنابراین همه‌چیز در طول تمرین و با مشاهده عینیت‌ها شکل می‌گیرد.

    • طرح و ایده اولیه نمایش «عجیب ولی واقعی» در ابتدا چه بود و در طول تمرینات چه تغییراتی در آن به وجود آمد؟

     ایده اولیه این نمایش در همفکری با علی اصغری که در اجرای جشنواره، نقش مقابل را هم بازی می‌کرد، به دست آمد. در واقع این ایده را می‌توانم مشترک بدانم؛ چراکه دغدغه هر دوی ما، انسان بود و تلاش کردیم تا به یک انسان و ویژگی‌های آن و تنهایی‌هایش در جهان بپردازیم. در ابتدا قرار بود انسان را کالبدشکافی کرده و به بررسی جزئیات و امکان زنده بودنش بپردازیم. از همین‌رو تماشاگر در طول اجرا شاهد چند تکه‌بودن بدن یک انسان است که در حقیقت زنده بودن اعضای بدنش و زندگی جداگانه اعضای آن روایت می‌شود. این ایده اصلی و ابتدایی شکل‌گیری نمایش «عجیب ولی واقعی» بود که تا پایان هم ثابت ماند و به مرور در جزئیات تغییراتی حاصل شد تا کار به یکدستی و پختگی بیشتری برسد.

    تک‌تک اعضای بدن در این نمایش برای خودشان زندگی می‌کنند، نفس می‌کشند، احساس دارند، واکنش نشان می‌دهند و... . در طول تمرینات قرار شد یک انسان به2 بخش تقسیم شود و سپس  جلد بیرونی انسان یا پوست را هم برداشتیم تا بافت عضلانی آن فقط مشاهده شود. واکنش ماهیچه‌ها و ارتباط آنها با یک‌سری عضلات و ماهیچه‌ها از یک نیمه دیگر انسان روابطی را پدید می‌آورد که قرار است نتیجه آن تکامل باشد و یک انسان جدید خلق شود. در‌نهایت یک انسان جدید از پیوند این دو پدیدار می‌شود اما همان انسان هم در چند انسان دیگر تکرار می‌شود.

    • این تکرار در روند شکل‌گیری و تکامل و تکثیر انسان در ایده اولیه هم جای داشت یا بعدها به نمایش اضافه شد؟

    در ایده ابتدایی چنین مسئله‌ای مطرح نبود اما پس از اجرای جشنواره و در طول تمرینات، این روند به کار اضافه شد و البته جزئیات دیگری هم وجود داشت که متاسفانه نشد در کار وارد کنیم. قرار نبود اجرای عمومی نمایش «عجیب ولی واقعی» به این زودی باشد اما ناچار به اجرا شدیم و فرصت تمرین را از دست دادیم. همچنین علی اصغری بازیگر نقش مقابل هم به دلیل تحصیل در شهرستان امکان حضور پیدا نکرد و ناچار به تغییر بازیگر شدم.

    • چرا در کارهایت همواره تکیه‌ات بر بدن است؟

    بدن هرگز نمی‌تواند دروغ بگوید. به‌قول مارسل مارسو در کلام دروغ موج می‌زند اما بدن هرگز دروغ نمی‌گوید.

    • تلاش شما و گروهت در این ماجراها، رسیدن به زبان بدن است یا در پی رسیدن به شیوه اجرایی خاص و جدیدی هستید؟ یا صرفاً قصد دارید توانایی‌های بدن را نشان دهید؟

     توانایی بدنی برای اجرای چنین نمایش‌هایی به‌طور قطع نیاز هست اما رسیدن به زبان بدن، یک دوره زمانی طولانی می‌خواهد تا بدن پرورش پیدا کند و به حدی برسد که بتواند منظورش را بیان کند. البته من خودم با اصطلاح «زبان بدن» تا حدی بیگانه هستم و نمی‌دانم منظور و مفهوم از آن واقعاً چیست و در پی چه منظوری از آن استفاده می‌شود. به نظر من شاید تأکید بر جسمانیت است؛ اینکه جسم، اندام و فیزیک انسان برای خودش دارای هویت باشد و به طور جداگانه قابل دریافت و شناخت باشد.

    • تکنیک‌های به‌کار گرفته شده در نمایش «عجیب ولی واقعی»‌ شباهت زیادی با تکنیک‌های نمایش «هدیه مرموز» دارد. فکر نمی‌کنید در ادامه این روند به ورطه تکرار بیفتید؟

    به نظر من کل آثار تئاتری شبیه هم بوده و در کلیات یکی هستند. در این نوع از تئاتر و به‌خصوص در این کار تلاش داشتم تا زندگی اجزای بدن را به‌صورت تفکیک‌شده  به نمایش بگذارم و این طرح و ایده جدیدی است. در «هدیه مرموز»‌ یک انسان در مقابل یک موجود دیگر در قالب یک عروسک قرار می‌گرفت اما در این نمایش 2نیم‌تنه از انسان در تقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند. از نظر ساختار اجرا شاید شباهت‌‌های زیادی وجود داشته باشد اما در نوع اجرا و داستان تفاوت‌های زیادی وجود دارد.

    • «هدیه مرموز»‌از ریتم تند و حرکات سریعی برخوردار بود. استفاده از یک بازیگر بود که می‌توانست انسجام لازم را پدید آورد اما در «عجیب ولی واقعی»‌ 2 بازیگر حضور دارند و ریتم و ضرباهنگ را حفظ می‌کنند و این به نظر تنها نقطه پیشرفت و رشد نسبت به نمایش قبلی است، آیا با این موضوع موافق هستید؟

    البته در جشنواره فجر در سال پیش هم با نمایش «گل» شرکت داشتم که آن هم یک نمایش دونفره و کارگاهی بود که از همین سبک و سیاق برخوردار بود. تجربه بازی دونفره را قبل از این نمایش هم داشتم البته شاید ریتم سریع «هدیه مرموز» به دلیل تنهابودنم در صحنه بود که می‌توانستم ریتم و ضرباهنگ را به‌طور شخصی تغییر دهم. در این نمایش هم با اطمینان و اعتماد به بازیگر مقابل پیش رفتیم و هر دو در واقع مکمل دیگری بودیم. البته در این اجرا تمرین حتی از اجرا هم مهم‌تر بود.

    • چرا در نمایش‌هایت از دکور و آکسسوار هیچ‌ وقت بهره نمی‌گیری و صحنه را کاملاً عریان نگه می‌داری؟ هدف از این کار قراردادن تمرکز و توجه تماشاگر روی بازیگر است یا دلیل دیگری دارد؟

    علاقه شخصی من در اجرا، به سکوت و حضور در جای خلوت صحنه است و در این شرایط احساس راحتی و آرامش بیشتری در اجرا دارم.

    • علاقه به رنگ قرمز و قراردادن آن در پس زمینه مشکی هم همیشه در اجراهایت وجود دارد. این هم علاقه شخصی است یا برای فضاسازی دنیای وهم و خیال از آن استفاده می‌کنی؟

    رنگ قرمز و مشکی می‌توانند در آن واحد معناهای مختلفی داشته باشند. وهم و خیال، سکوت، ناکجایی، عشق و خشونت، گرما و... همه مفاهیم خاص این رنگ‌ها هستند که در صحنه‌های مختلف تعابیر و معناهای متفاوتی را پدیدار می‌سازند و زمانی هم که دکوری وجود ندارد و صحنه سرشار از سادگی است، این رنگ‌ها کمک می‌کند تا تمرکز تماشاگر روی اتفاقی که باید بیفتد، متمرکز شود، نه روی مسائل حاشیه‌ای که ضرورتی هم ندارند.

    • یعنی رنگ‌های دیگری پیدا نمی‌شدند که از این پتانسیل برخوردار باشند؟

    چرا هست.

    • فکر نمی‌کنی این مسئله هم به یک کلیشه و تکرار در نمایش‌هایت تبدیل شود؟

     نمی‌دانم! در تئاتری که براساس فیزیک بدنی و جسم اجرا می‌شود، فکر نمی‌کنم تأثیر چندانی داشته باشد. به گفته گروتوفسلی در تئاتر بی‌چیز باید همه تأکید روی بازیگر و بدن بازیگر قرار گیرد تا بازیگر با تمام وجود بازی کند و از تمام اجزای بدنش بهره بگیرد. من هم در اجراهایم از این شیوه پیروی می‌کنم و بیشتر تمرکزم روی بدن و حرکت است.

    منبع : همشهری

     



  • نویسنده: سمیه شاه حسینی(پنج شنبه 88/2/24 ساعت 1:46 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • معرفی کتاب
    اخبار
    تئاتر مدرن ایرانی
    آمار تماشاگران تالارهای مجموعه تئاترشهر
    فراخوان هشتمین جشنواره سراسری تئاتر بانوان
    اجرای رایگان نمایش خرمشهر 11
    اخبار تئاتری
    چه خبر از تئاتر؟
    پانتومیم
    چگونه نمایشنامه بنویسیم ؟
    گزارش تصویری اختتامیه دوازدهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاه
    «تئاتر شهر» میزبان پنج نمایش جدید میشود
    سفر بانوی دریایی با کشتی شیطان
    مصاحبه با عاطفه تهرانی
    اجرای نمایش «درنای شب» در فرهنگسرای بهمن
    [همه عناوین(38)]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 36668
    بازدید امروز : 11
    بازدید دیروز : 9
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها

  • اصطلاحات .
  •   درباره من

  • کانون تئاتر الزهرا
    مدیر وبلاگ : مرسا سید موسوی[43]
    نویسندگان وبلاگ :
    ندا هاشمی[8]
    الهه خوش قلب[0]
    سمیه شاه حسینی[20]
    سارا پورسرخ[5]
    مرضیه کامیابی[2]


  •   لوگوی وبلاگ من

  • کانون تئاتر الزهرا

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی